آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
پيوندها
نويسندگان
درهم کده انسان نا امید مرده است خواجه نصیر الدین طوسی پس از مدتها وارد زادگاه خویش طوس شد . سراغ دوست دانای دوران کودکی خویش را گرفت مردم گفتند او حکیم شهر ماست اما یک سال است تنها نفس سرد از سینه اش بیرون می آید و نا امیدی در وجودش رخنه نموده است . خواجه به دیدار دوست گوشه نشین خویش رفت و دید آری او تمام پنجره های امید به آینده را در وجود خویش بسته است . به دوست خویش گفت تو دانا و حکیمی اما نه به آن میزان که خود را از دردسر نا امیدی برهانی ، دوستش گفت دیگر هیچ شعله امیدی نمی تواند وجودم را در این جهان رو به نیستی گرما بخشد ، خواجه گفت اتفاقا هست دستش را گرفت و گفت می خواهم قاضی نیشابور باشی ، و می دانم از تو کسی بهتر نخواهم یافت . نظرات شما عزیزان: ققنوس
![]() ساعت10:25---8 فروردين 1392
سلام
آفرين وب لاگت زيباست اميدوارم تو ورزشتم بتوني موفقيت هاي زيادي كسب كني جمعه 2 فروردين 1392برچسب:, :: 21:44 :: نويسنده : ابوالفضل
![]() ![]() |